معنی سنو هکاردن - جستجوی لغت در جدول جو
سنو هکاردن
آب تنی کردن
ادامه...
آب تنی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سود هکاردن
گپ زدن، سخن گفتن
ادامه...
گپ زدن، سخن گفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
نم هکاردن
نام گذاری کردن
ادامه...
نام گذاری کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
غو هکاردن
رشد کردن زراعت رشد بی رویه
ادامه...
رشد کردن زراعت رشد بی رویه
فرهنگ گویش مازندرانی
سر هکاردن
رها شدن، گسیل شدن، هجوم آوردن، ساختن سقف خانه، تأمین معاش و قوت اهل خانه، سیر کردن
ادامه...
رها شدن، گسیل شدن، هجوم آوردن، ساختن سقف خانه، تأمین معاش و قوت اهل خانه، سیر کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
سخ هکاردن
سیخ کردن
ادامه...
سیخ کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
تنو کاردن
آب تنی کردن
ادامه...
آب تنی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
منت هکاردن
سرزنش کردن، نصیحت کردن
ادامه...
سرزنش کردن، نصیحت کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
سور هکاردن
حوصله کردن، درنگ کردن
ادامه...
حوصله کردن، درنگ کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
سنوش هاکردن
ضماد کردن، مالیدن موضع درد با ضماد
ادامه...
ضماد کردن، مالیدن موضع درد با ضماد
فرهنگ گویش مازندرانی
سنگ هکاردن
تیز کردن هر چیز با سنگ و سوهان
ادامه...
تیز کردن هر چیز با سنگ و سوهان
فرهنگ گویش مازندرانی
سما هکاردن
رقصیدن
ادامه...
رقصیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
زنش هکاردن
درد شدید داشتن، طولانی شدن بارش باران
ادامه...
درد شدید داشتن، طولانی شدن بارش باران
فرهنگ گویش مازندرانی
تنک هکاردن
پهن کردن، گستردن
ادامه...
پهن کردن، گستردن
فرهنگ گویش مازندرانی
تنه هکاردن
توافق صاحبان گله مشترک بر سر تقسیم دامها بر مبنای غث و ثمین
ادامه...
توافق صاحبان گله مشترک بر سر تقسیم دامها بر مبنای غث و ثمین
فرهنگ گویش مازندرانی
پنو هاکردن
گله ای را از جایی به جایی دیگر انتقال دادن، محدوده ای مشخص
ادامه...
گله ای را از جایی به جایی دیگر انتقال دادن، محدوده ای مشخص
فرهنگ گویش مازندرانی
پسند هکاردن
پسندیدن
ادامه...
پسندیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
سو هکاردن
روشن کردن
ادامه...
روشن کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
سو کاردن
روشن کردن
ادامه...
روشن کردن
فرهنگ گویش مازندرانی